تجدد گرایی چیست

تجدد گرایی چیست

تجدد گرایی

تجدد گرایی چیست ؟

تجدد گرایی

اگر چه امروزه تفکر تجدد (مدرنیته) و تمدن متجدد با بحران هایی جدی مواجه است – و به عقیده برخی ، دوران جدیدی با نام پست مدرن (پساتجدد) در حال شکل گیری است – اما بنا به دلایلی، شناخت و راهیابی به این تفکر هم چنان بر ضرورت خود باقی و پا برجاست که از جمله این دلایل می توان به شناخت اندیشه پست مدرنیسم و دوره پست مدرن که به شدت ، منوط و مشروط به فهم و شناسایی اندیشه مدرنیسم (تجدد گرایی) است اشاره کرد . چرا که در واقع پست مدرنیسم و پست مدرن چیزی جز نقد و چالش با مدرن و مدرنیسم نیست .

بنابراین اگر بپذیریم که دوران تجدد در غرب به طور کامل رو به سپری شدن است (که این فرض ، خود مخالفان زیادی دارد) اما از آن جا که بسیاری از کشورهای غیر غربی، در بدایت راه مدرن سازی، رشد و توسعه هستند – و حتی گاه در نزد بسیاری از این جوامع دستاوردها و مؤلفه های جهان متجدد و حتی آداب و رسوم آن جزو آرمان ها، آرزوها و انگاره ها محسوب می شود – اما، باز هم شناخت دقیق و ژرف کاوی تجدد و تجددگرایی و عناصر آن و جدا کردن سره و ناسره آن کاملا ضروری و اجتناب ناپذیر می نماید .

 

جهت مشاهده مطالب روش تحقیق در روانشناسی و علوم تربیتی کلیک کنید.

تجدد گرایی چیست

مفهوم تجدد (مدرنیته)

اصطلاح مدرن (modern) را با مفاهیمی; چون جدید، نو و امروزی می توان معادل دانست . واژه مدرنیته (modernity) رانیز معمولا با مفهوم تجدد و واژه مدرنیسم (modernism) را با تجدد گرایی و نو گرایی برابر می دانند . با وجود این که این دو مفهوم گاه هنگام کاربرد به جای هم به کار می روند، اما واقعا دو مدلول متفاوت – و در عین حال مرتبط با هم – دارند . در تعریف اصطلاح مدرنیته یا (تجدد)، اختلاف نظرهای فراوانی وجود دارد . از این رو اکثر تعاریف ، مدرنیته را یک «دوره » تاریخی و در نتیجه یک پدیده زمان مند و مکان مند می دانند .

«آنتونی گیدنز» – جامعه شناس مشهور و معاصر – در یک تعریف مقدماتی و ابتدایی، مدرنیته را این گونه معرفی می کند: «مدرنیته به شیوه زندگی اجتماعی، تشکیلات و سازمان های اجتماعی اشاره دارد که از قرن هفدهم به این طرف در اروپا ظاهر شد و دامنه تاثیر و نفوذ آن نیز کم و بیش در سایر نقاط جهان بسط یافت » . بنابراین به طور خلاصه می توان گفت که مدرنیته، یا تجدد; یعنی «شیوه زندگی جدید و امروزی » .

و به عبارتی مشخص تر می توان گفت: مدرنیته، یا تجدد عبارت است از «مجموعه اوصاف و ویژگی های تمدن جدید که در طی چند قرن اخیر در اروپا و امریکای شمالی ظهور کرده است » . پس باید توجه کرد که مفاهیمی از قبیل جهان جدید، تمدن جدید، تمدن مدرن یا انسانی مدرن و . . . همگی با مفهوم مدرنیته در ارتباط تام هستند .

تجدد گرایی در غرب و شرق
تجدد گرایی چیست

تجدد گرایی چیست

شناخت مدرنیته، عناصر و مؤلفه های آن در واقع مساوی است با شناخت تحولات و چرخش های فکری ، اجتماعی ، فرهنگی ، سیاسی و . . . که در قرون اخیر اتفاق افتاده است . «گئورگ زیمل » فیلسوف و جامعه شناس آلمانی نیز در یک تعریف ، مدرنیته را «شکل عینیت یافته و مجسم شده فرهنگ مدرن » می داند . به عقیده وی اوج عینیت و تجسم فرهنگ مدرن در پول و با پول است .

مدرنیته همواره خود را در ستیز و چالش با کهنگی، کهنه پرستی، رکود، عقب افتادگی، توسعه نیافتگی و نیز در ستیز با هر گونه قدمت و سنت قرار می دهد و در واقع کشش و تمایل آن به سوی آینده است . به همین خاطر، تمدن جدید – علی رغم بسیاری از جزمیت ها و مطلق اندیشی هایش – مدعی است که دستاوردهای خود را نیز به عنوان جریان هایی سیال و غیر قطعی تلقی می کند و آنها را فقط تا اطلاع ثانوی معتبر می شمارد .

تجدد گرایی چیست

جهت مشاهده مطالب روش تحقیق در روانشناسی و علوم تربیتی کلیک کنید.  تجدد گرایی چیست

تجدد گرایی چیست

قلمرو زمانی و مکانی

اگر تجدد، یا مدرنیته را عبارت از یک دوره تاریخی بدانیم ، مسلما آغاز و تولد، قلمرو و محدوده، و چه بسا مرگ و پایانی خواهد داشت . در مورد آغاز این دوره نیز آرای ناهمگرا و ناهمگونی وجود دارد . گیدنز – هم چنان که گذشت – تولد و شروع آن را از قرن 17 می داند، اما بیشتر محققان شروع رسمی آن را از قرن 18 – هم زمان با دوره روشنگری – به حساب می آورند . عده ای دیگر نیز آغاز تدریجی این دوره و این شیوه از زندگی را از اواخر قرن 15 – مقارن با دوره رنسانس – دانسته اند .

در مورد مکان این پدیده، یا فرآیند تاریخی آن نیز جوامع غربی (اروپا و امریکای شمالی) در واقع موطن و مولد تجدد بوده اند و به صورت نشانه و مظهر مدرنیته در آمده اند . بنابراین تعابیری، چون جهان جدید، فرهنگ و تمدن مدرن می تواند نام دیگری برای تمدن کنونی غرب باشد . اما در عین حال باید توجه داشت که این سخن به معنای محدود کردن جغرافیای تجدد نیست .

در مورد پایان و زوال عمر مدرنیته و تمدن مدرن نیز آرا مختلف و متفاوتی ارایه شده است . برخی از محققان غربی، بحران های جدی و نابسامانی هایی را که امروزه، روند تجدد – عملا و نظرا – با آن ها مواجه شده است، را نشانه های کهولت و بلکه احتضار و رو به زوال رفتن آن تلقی کرده از به وجود آمدن دوران جدیدی به نام پسامدرن، یا پست مدرن (postmodern) خبر می دهند . کسانی نیز باپذیرفتن بسیاری از بحران ها و چالش ها معتقدند: تمدن مدرن قادر است با بازنگری و بازسازی مؤلفه های فکری و تمدنی اش، خود را از ورطه بحران و هلاک برهاند .

«هابرماس » یکی از اندیشمندان مشهور معاصر، طرفدار جدی این تفکر بوده و برای نجات ایده و فرهنگ مدرن تاملات فراوانی دارد . کسانی نیز اساسا دوره پست مدرن و اندیشه پست مدرنیسم را مولود و زاییده مدرنیته و مدرنیسم – و لازمه نوآوری و باز اندیشی آن – تلقی می کنند و با در مقابل قرار دادن آن دو با هم مخالفند . بدین حساب پست مدرنیته، یا پست مدرن، شکل و شمایل جدید و سازوکاری نوین از مدرنیته و مدرنیسم خواهد بود .

عرصه های تجدد

اگر مدرنیته و تجدد را نامی برای خصایص و ویژگی های تمدن و فرهنگ جدید غرب بدانیم، پس می توان نتیجه گرفت که تمامی عرصه های حیات غربی در واقع جزو قلمرو و حوزه استحفاظی مدرنیته است; به عبارت دیگر فرآیند مدرنیته تمام عرصه های زندگی و تمدن جدید را تا آن جا که توانسته فتح کرده است . در واقع عرصه و سیطره مدرنیته شامل حوزه های گوناگون فکری و عملی; از قبیل فلسفه، علم، معرفت شناسی، جامعه شناسی، روان شناسی، دین، اخلاق ، سیاست ، هنر ، ادبیات و . . . می شود .

از این رو پروژه و طرح مدرنیته مدعی بوده است که در همه این حوزه ها، و همه عرصه های زندگی فردی و اجتماعی بهترین تفکر و «بهترین شیوه زندگی » را به ارمغان خواهد آورد . در واقع نوید قطعی و جازم تمدن متجدد، از ابتدا این بوده است که با زدودن خرافات، موهومات، سنت ها، اسطوره ها و . . . و با پیروی از عقل و خرد (reason) و با اتکای به علم (science) انسان را به آرمان شهر، مدینه فاضله (utopia) و به امنیت، رفاه، نیک بختی و سعادت خواهد رساند .

 

جهت مشاهده مطالب روش تحقیق در روانشناسی و علوم تربیتی کلیک کنید.

 

تجددگرایی (مدرنیسم)

در مورد معنای این واژه نیز اختلاف نظرهای فراوانی وجود دارد . هم چنین باید دانست که این مفهوم در حوزه های مختلفی به کار می رود، در یک معنای عام – صرف نظر از معانی خاص آن – می توان گفت: تجدد گرایی، یا مدرنیسم عبارت است از «فرهنگ و فلسفه تمدن مدرن »، یا به تعبیری می توان آن را «جهان بینی، یا شیوه نگرش و گرایش انسان متجدد و عصر جدید» دانست .

در واقع مدرنیته یا تجدد، تبلور عینی و تجسم یافته دنیای جدید است و مدرنیسم یا تجدد گرایی، تبلور عقیدتی و احساسی این دنیاست .

مدرنیسم، ایده ها و تئوری های خود را جهان شمول دانسته و آن را برای سعادت بشریت، لازم و با کفایت تلقی می کند . به عبارتی، این تفکر، تحقق مدرنیته غربی در سراسر جهان را، ممکن، یا ضروری و به هر حال مطلوب می شمارد . به همین خاطر است که از ابتدا داعیه های جهانی و جهان شمولی را در سر می پرورانده است .

 

متجددسازی (مدرنیزاسیون)

متجدد سازی، یا مدرن سازی (modernization) عبارت است از سیاست و فعالیتی اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی که به طور آگاهانه و با هدف تشابه و نزدیک سازی جوامع غیر مدرن به اوصاف جوامع مدرن صورت می گیرد . به عبارت دیگر، مدرن سازی عبارت از فرآیندی است که بر اساس آن جوامع سنتی به سوی همه، یا بعضی از شاخص های جوامع مدرن (مانند پیشرفت علمی ، رشد اقتصادی ، توسعه های سیاسی و تحولات فرهنگی و فکری) حرکت می کنند . بنابراین اگر فرآیند متجدد سازی بخواهد به صورت تام و کامل صورت پذیرد، مسلما با غربی سازی (westernization) مساوی و هم معنا خواهد شد .

تجدد گرایی چیست

زمینه های شکل گیری تمدن متجدد (تجدد گرایی چیست)

ناگفته پیداست که زمینه ها و بسترهای متعددی لازم است تا تحول بزرگ تمدنی به وجود آید، از عوامل و زمینه های فکری و فلسفی گرفته، تا عوامل اجتماعی و سیاسی . با این حال می توان همه این عوامل و زمینه ها را در چهار رویداد بزرگ خلاصه کرد:

1 . جنبش و عصر رنسانس (نوزایی);

2 . جنبش اصلاح دینی (رفرماسیون);

3 . جنبش و دوره روشنگری ;

4 . انقلاب صنعتی .

در واقع این چهار رویداد هم عامل شکل گیری پروژه و پدیده تجدد بوده اند و هم عامل تثبیت، تداوم و تکامل آن .

1 . جنبش و عصر رنسانس : این جنبش تقریبا از قرن 14 و در واکنش به تفکرات، رفتارها و سنت های قرون وسطایی شکل گرفت . در اواخر قرون وسطا، روحیه و رویه اصحاب کلیسا، دنیا طلبی و فساد آنها و نیز خشونت گرایی و فشارهایی که بر اندیشمندان می آوردند، زمینه را آماده بروز یک انقلاب سهمگین فکری و فرهنگی کرده بود . از همین رو از قرن 14 گرایش شدیدی به فرهنگ انسان گرایانه یونان باستان پیدا شد که این گرایش با عناصر و آموزه های مسیحیت اولیه نیز پیوند خورد و فرهنگی نوین و عصری جدید بنام رنسانس را به وجود آورد . خصیصه بسیار مهم این دوران – که جزو مبانی و عناصر مدرنیته و جهان مدرن تا به امروز می باشد – بروز جنبش و تفکر انسان گرایی، یا اومانیسم (humanism) بوده است .

بر این اساس در جهان جدید «انسان » و حقوق او در مرکز تاملات و تلاش ها قرار می گیرد .

عصر رنسانس تا قرن 16 ادامه یافت و میراث فراوانی برای دوره های بعد و تمدن جدید باقی گذاشت .

2 . جنبش اصلاح دینی :)reformation) این جنبش در قرن 16 به رهبری «مارتین لوتر» آغاز شد . در واقع این جنبش با انگیزه های دینی و برای اصلاح کلیسا سر بر آورد و با عقاید رسمی کلیسا; از جمله معصومیت پاپ ها و مرجعیت کلیسا – برای تفسیر دین، متون دینی و نیز با مسائلی چون فروش عفو و بخشش الهی و فروش غرفه های بهشت، و با فساد موجود در میان اولیای کلیسا – در افتاد . نتیجه این نهضت منجر به تشکیل مذهب پروتستانتیسم (protestantism) و کلیسای پروتستان شد .

3 . جنبش و دوره روشنگری :)enlightenment) باید مهمترین عامل در تثبیت و تئوریزه شدن مدرنیته و تمدن مدرن را در همین دوره; یعنی قرون 17 و 18 دانست . و در واقع به نظر بسیاری، شروع رسمی مدرنیته و حتی اوج آن از همین دوره به حساب می آید .

جنبش و دوره روشنگری، یا عصر خرد، ادامه منطقی دو جنبش پیشین است . این جنبش عمدتا جنبه فکری، فرهنگی، علمی و فلسفی دارد . اومانیسم که از دوره رنسانس شروع می شود، در این دوره صبغه فلسفی و تئوریک می یابد و تمامی عروق و شریان های فکری ، فرهنگی ، اجتماعی و سیاسی تجدد را مشروب می کند .

دو شاخصه اصلی این دوره تاکید و تکیه مصرانه بر عقل و علم است که از آن با عنوان عقل گرایی و عقل بسندگی، یا راسیونالیسم (rationalism) و علم گرایی و علم زدگی، یا سیانتیسم (scientism) یاد می شود . در این دوران انسان مدرن ، با نخوت و غرور زاید الوصفی مدعی می شود که دو عنصر «عقل و علم » برای رساندن بشر به سر منزل مقصود و وصول به امنیت و سعادت (بهشت زمینی) کفایت تام دارند و نیاز به هیچ نیروی بیرونی; از قبیل وحی نیست .

در این عصر دین خدا و خداشناسی نیز در ابتدا به صورت یک خداشناسی عقلانی و غیر وحیانی (الاهیات طبیعی) در می آید و در مقطعی نیز به طور کلی حذف و طرد می شود (ماتریالیسم .)اکثر اندیشمندان و معماران فکری و اندیشگی مدرنیته مربوط به همین دوره اند که از جمله این متفکران می توان به دکارت، هیوم، لامارک، لکلرک، دیدرو، دالامبر، روسو، آدام اسمیت، جان استوارت میل، هولباخ و کانت اشاره کرد .

4 . انقلاب صنعتی: تحولات برق آسای صنعتی – که در طول یک قرن; یعنی از 1750 تا 1850 به طول انجامید – به قدری چشمگیر و پرگستره بود که از آن با عنوان انقلاب یاد می شود . تحولات صنعتی در واقع نمود عینی علم جدید است . البته این تحولات تنها مربوط به حوزه تکنولوژی نمی شود، بلکه تمامی حوزه ها و عرصه های زندگی فردی و اجتماعی را دچار دگرگونی و تحولات مهیب ساختاری کرد; در واقع اختراعات جدید و نیل به ابزار آلات پیشرفته صنعتی و گسترش کارخانه های بزرگ و . . . موجب بروز لوازم و پیامدهای فرهنگی عظیمی شد که خود را در زیرو روشدن ساختارهای جمعیتی، و در شهر نشینی ، ارتباطات، مناسبات انسانی، سبک زندگی اخلاقی، خانوادگی دینی و . . . نشان داد . به نظر پژوهشگران علی رغم دستاوردهای عظیم این تحولات بحران ها و خسارت های جبران ناپذیر فراوانی را نیز در پی داشت .

 

جهت مشاهده مطالب روش تحقیق در روانشناسی و علوم تربیتی کلیک کنید.

تجدد گرایی چیست

تجددگرایی در هنر و ادبیات

در حال حاضر، واژه «مدرنیسم » به عنوان تعبیری جامع و فراگیر جا افتاده است که ناظر به گرایشی بین المللی در شعر، داستان، نمایش، موسیقی، فیلم، نقاشی معماری و دیگر رشته های هنری غرب در سال های پایانی قرن نوزدهم است; گرایشی که بر بخش اعظم هنر قرن بیستم نیز تاثیرات شگرف و چشم گیری داشته است .

تجددگرایی در مقام اصطلاحی، که بیانگر سبک خاصی است، جامع و مانع شمار وسیعی از جنبش های کوچک تری است که معمولا باید آن ها را در زمره طبیعت گرایی (ناتورالیسم) تاریخ گذشته دانست که ضدیت با اثبات گرایی (پوزیتیویسم) و تمایلات متضاد با بازنمایی در بسیاری از هنرمندان و اندیشمندان اواخر قرن نوزدهم ویژگی بارز این جنبش های کوچک تر به شمار می رود، از این رو، می توان آن را شامل جریاناتی همچون نمادگرایی (سمبولیسم)، امپرسیونیسم، دوره زوال و انحطاط در حوالی پایان قرن نوزدهم «فاویسم » ، «کوبیسم » ، «پسا امپرسیونیسم » ، «فوتوریسم » ، سازه گرایی، تصورگرایی و «ورتیسیسم » در دوره ای که تا جنگ جهانی اول و پس از آن ادامه می یابد، دانست . علاوه بر این، در خلال جنگ و پس از آن، سه جریان عمده دیگر نیز سر برآوردند که آن ها را نیز می توان در زمره جریانات متاثر از سبک «مدرنیسم » رده بندی کرد: «اکسپرسیونیسم » ، «دادا» ، «سور رئالیسم » .

ویژگی مشترکی که مورد توجه منتقدان تجددگرایی بوده، حضور عنصر «آفرینش زدایی » (به تعبیر فرانک کرمود) در اشکال نوگرایانه آن است; آفرینش زدایی از درون گرایی فنی یا از خود آگاهی استعاری و کنایی .

تجددگرایی سراسر قاره اروپا را درنوردید و در زمان های متفاوتی در کشورهای گوناگون به اوج فعالیت و دستاوردهای خود رسید .

تجددگرایی دارای عناصر سازنده و مقوم زیبایی شناختی و شکلی خاص خود بوده و غالبا می توان آن را به مثابه جنبشی دانست که درصدد حفظ قلمرو زیبایی شناسی در برابر نیروهای تهدید کننده فکری، اجتماعی و تاریخی است که حیات آن را از هر سو مورد تهدید جدی خود قرار داده اند . رابطه آن با تفکر و اندیشه نوین و تکثرگرایی (پلورالیسم) نوین و با جابجایی ها و تغییر و تحولات عظیم نظامی، سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و عقیدتی قرن حاضر بسیار جدی و در خور تامل است . عده ای معتقدند که اشکال گوناگون تجددگرایی هر کدام با عناصر و اجزای خود; همانند تجزیه، پراکندگی، درون گرایی و بحران – سقوط و فروپاشی کل سنت هنرها را در تاریخ بشری، ثبت کرده اند . (3)

با توجه به توضیحاتی که درباره تجددگرایی هنری بیان شده، آشکار گردیده است که «مدرنیسم » در این اصطلاح، هرچند کاملا بی ارتباط با «مدرنیته » به معنای مذکور نیست و بلکه شاید بتوان آن را زیر مجموعه پدیده فرهنگی اجتماعی تجدد دانست، اما غیر از «مدرنیسم » در اصطلاحی است که حیث مکتبی و اعتقادی فرهنگ نوین جوامع اروپایی را تشکیل می دهد . «مدرنیسم » – معنای مکتب اعتقادی فرهنگ متجدد اروپایی – اصطلاح رایج و جاافتاده ای در متون خارجی نیست، برخلاف اصطلاح اول که عمدتا واژه «مدرنیسم » در آن به معنای سبک ادبی و هنری خاصی به کار می رود .

 

جهت مشاهده مطالب روش تحقیق در روانشناسی و علوم تربیتی کلیک کنید.

 

تجددگرایی در کلام و الهیات

یکی دیگر از عرصه های مهمی که تجددگرایی در آن منشا تحولات و جهت گیری های تازه ای بود، حوزه دین و علم کلام یا به عبارت بهتر، عرصه الهیات است . در این زمینه، تجددگرایی به صورت نهضتی برای ایجاد تغییر و تحول یا نو کردن آراء و عقاید کلامی، دینی و کنار گذاشتن یا دست کم جرح و تعدیل برخی از اعتقادات رایج و غالب در حوزه کلیسا و در بین روحانیان درآمد . در این زمینه، سردمداران این جریان سعی داشتند اهداف مزبور را از طریق به خدمت گرفتن نتایج و دستاوردهای «نقد متعالی » ، کشفیات علمی و بهره جستن از شرایط فرهنگ نوین عملی سازند . در انگلستان و امریکا، تعبیر «مدرنیسم » در اطلاق به روحانیان متجدد و دیگر حامیان و هواداران لیبرالیسم دینی به کار گرفته شده، اما کاربرد اصلی آن به صورت عنوانی بود برای دیدگاه ها و نقطه نظرات گروهی از اندیشمندان و متفکران کلیسای کاتولیک رومی .

این عده از سوی پاپ پیوس دهم مرتد اعلام شدند . آنان فراخوانی پروتستانتیزم لیبرال مبنی بر بازگشت به خاستگاه های اصیل، ناب و مقدس را رد نمودند و در مقابل، از روند گسترش و تکامل مسیحیت در تاریخ استقبال کردند . در نظر آنان، جزمیات، اصول خشک و متعبدانه و مراسم نیایش و آیین های عبادی کلیساهای کاتولیک رومی نشانه مفید، مؤثر و ارزشمندی ایمان و حیات معنوی به شمار می رفتند . اما معتقد بودند که کاتولیسیزم جدید و کامل تری در حال ظهور است . (4)

این عده از روش های عمل گرایانه (پراگماتیسم) و روش های انتقادی قرن نوزدهم متاثر بودند و در صدد بودند در مسائلی که تا آن زمان بی چون و چرا تلقی شده بودند و خارج از سیطره دخل و تصرف آن ها و به عبارت دیگر، در هاله ای از تقدس قرار داشتند، به کنکاش و چون و چرا بپردازند . این واژه در توسعه های هم زمان با نهضت یادشده در کاتولیک، در پروتستانتیزم و یهودیت اصلاح شده نیز کاربردهایی دارد . (5)

با توجه به همه توضیحاتی که ذکر شد، می توان دریافت که این نهضت دینی در برخی از ارزش های این دوره از تاریخ فرهنگی، که معمولا با «مدرنیته » یا «مدرنیسم » به آن اشاره می شود، سهیم است، اما کاملا غیر از آن است . «مدرنیسم » در اصطلاح نهضت دینی مذکور، دایره ای مضیق و مفادی دینی دارد، اما «مدرنیسم » در اصطلاح مکتب فکری گرایشی جامعه نوین دایره ای بسیار گسترده دارد، به گونه ای که شاید بتوان گفت: حتی خود دین و حوزه های مربوط به آن را نیز شامل می شود و مفاد آن اساسا غیردینی و یا ضددینی است .

تجدد گرایی چیست

اشتراکات مظاهر گوناگون تجددگرایی

اگر بخواهیم به چند ارزش کلی، که بیش تر مظاهر تجددگرایی – اعم از هنر، فرهنگ و تمدن، فلسفه، علم، دین و – . . . را در بر می گیرد، اشاره کنیم، پیش از هر چیز، باید به شوک معرفتی توجه کرد . پیش از عصر جدید، انسان ها بر فهم عرفی واقع گرا و اثبات پذیر خویش تکیه می کردند و بدین سان، از نوعی آرامش خاطر در مقام معرفت برخوردار بودند، اما در عصر حاضر گویا انسان به این نتیجه رسیده که معرفت های او واقع گرایی و واقع نمایی ندارند و یا – به اصطلاح – یک شوک معرفتی ایجاد شده است .

بر همین اساس، «شک » یک ارزش می شود و جزم و یقین از قدر و ارج می افتد و دین نیز از واقع گرایی و واقع نمایی باز می ماند، به گونه ای که مسائلی مانند خدا، قیامت و فرشتگان در نهایت ساخته و پرداخته ذهن و روان انسان و به تعبیری دیگر، انسانی به شمار می روند . این دیدگاه حتی دین را نیز امری دنیوی و نامقدس می شمارد که به عنوان یکی از مظاهر «سکولاریسم » در جای خود مورد بحث و پژوهش قرار می گیرد .

نکته مهم دیگر – که می تواند برآمده از نکته قبلی باشد – این است که فرهنگ تجددگرایی از قبول «واقعیت عینی » مستقل از فهم انسان ولی قابل دسترس آن، شانه خالی می کند و به بعد انسانی ادراک یا مشاهده روی می آورد . در واقع گرایی (رئالیسم) سنتی، هنرمندان و منتقدان، متفکران اجتماعی و دانشمندان و علمای دین فکر می کردند که درباره واقعیتی طبیعی یا اجتماعی یا روان شناختی یا ماورای طبیعی به طور مستقیم و بلاواسطه اظهارنظر می کنند، اما تجددگرایی از این عمل واقع گرایانه اساسا روی گردان است .

 به مثال ذیل توجه کنید: در علوم طبیعی، الگوی بزرگ جهان عینی ثابت و خارجی مبتنی بر مکانیک نیوتنی بود . انیشتین این ساختار عقلانی و منجسم را با تغییر توجه از ذات واقعیت به ذات متحیث (به حیثیت مدرک بودن) و از آنچه ارتباط بلاواسطه ما با طبیعت تلقی شده بود، به مشاهده ما از آن طبیعت، به تدریج تضعیف کرد . انیشتین در سال 1905 در مقاله اش درباره «نسبیت خاص » نپرسید که زمان چیست، بلکه پرسید: ما چگونه زمان را اندازه می گیریم؟ او پرسید که منظور ما از زمان یک حادثه چیست .

در نظریه «نسبیت » ، بعد و حیثیت مورد مطالعه، نه یک انطباع ذهنی است و نه یک توصیف ضروری و ثابت یک شی ء یا حادثه خارجی . در مقابل می توان آن را به عنوان وضعیتی بینابین – و از حیث ادبی یک واسطه – بین مشاهده گر و پدیدار مورد مشاهده در نظر گرفت . این وضعیت بینابین موقعیت معرفت شناختی مختص به تجدد گرایی است .

این وضعیت نه بر فاعل شناسا (سوژه) تاکید می کند و نه بر متعلق شناسایی (ابژه)، بلکه بر عمل مشاهده انسانی، که به یک واقعیت مفروض تعلق گرفته است، تاکید می کند، اما هرگز ثابت نشده است که آن واقعیت مفروض باید خارج از مشاهده گر واقعیت داشته باشد . این مثال بیانگر موقعیت معرفت شناختی «مدرنیسم » در علم است . در هنر نقاشی، «کوبیسم » به جای این که به شیئی که متمثل می شود توجه کند، به چگونگی تمثل آن توجه می کند . به عنوان فلسفه تجددگرا می توان از نهضت «پدیدارشناسی » نام برد (چرا که این مکتب واقعیت خارجی را بین الهلالین قرار داده از آن بحث نمی کند و به آنچه برای ذهن پدیدار می شود، بذل توجه می کند) .

جهت مشاهده مطالب روش تحقیق در روانشناسی و علوم تربیتی کلیک کنید.


مطلب آموزشی بالا مربوط به  تجدد گرایی است که در سایت یونی تحلیل آن را در اختیار شما پژوهشگر عزیز قرار داده ایم.

 

روش تحقیق روانشناسی و علوم تربیتی

https://www.utoledo.edu



اشتراک گذاری:

همچنین ممکن است دوست داشته باشید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *